معنی او تنیر - جستجوی لغت در جدول جو
او تنیر
شنا کردن
ادامه...
شنا کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
او تنی
شنا بازی در آب، آب تنی
ادامه...
شنا بازی در آب، آب تنی
فرهنگ گویش مازندرانی
او نمیر
نام مرتعی در آمل
ادامه...
نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
او کنار
سکوی کنار نهرها و رودخانه ها، سکوی کنار نهرها و رودخانه ها
ادامه...
سکوی کنار نهرها و رودخانه ها، سکوی کنار نهرها و رودخانه ها
فرهنگ گویش مازندرانی
او چنیک
بدغذا، بدقلق، کنایه از آدم بد
ادامه...
بدغذا، بدقلق، کنایه از آدم بد
فرهنگ گویش مازندرانی
او چایر
نوعی مرغ (چمن)
ادامه...
نوعی مرغ (چمن)
فرهنگ گویش مازندرانی
او تشنی
پرنده ای تالابی از نوع پاشک ها
ادامه...
پرنده ای تالابی از نوع پاشک ها
فرهنگ گویش مازندرانی
او ترتر
گرداب، نقطه ای از بلندی که آب از شکاف آن بیرون زند
ادامه...
گرداب، نقطه ای از بلندی که آب از شکاف آن بیرون زند
فرهنگ گویش مازندرانی
او منی
منی، آب حاوی نطفه ی مرد
ادامه...
منی، آب حاوی نطفه ی مرد
فرهنگ گویش مازندرانی
او گیر
آبگیر حوضچه ی طبیعی، تخته ی نازک، اوگیر
ادامه...
آبگیر حوضچه ی طبیعی، تخته ی نازک، اوگیر
فرهنگ گویش مازندرانی
او تهی
زیرآبی، شنای زیرآب، زود به زود حمام کردن
ادامه...
زیرآبی، شنای زیرآب، زود به زود حمام کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
او تری
گیاهی علفی که در کنار چشمه ها می روید
ادامه...
گیاهی علفی که در کنار چشمه ها می روید
فرهنگ گویش مازندرانی
او تار
خیس و آب گرفته
ادامه...
خیس و آب گرفته
فرهنگ گویش مازندرانی
او بنی
ابنی، بن قل، زیرآبی، شنای زیرآب
ادامه...
ابنی، بن قل، زیرآبی، شنای زیرآب
فرهنگ گویش مازندرانی
او تر
اوتل
ادامه...
اوتل
فرهنگ گویش مازندرانی